مقام معظم رهبری: شما، انتساب افتخارآمیزی به شهادت دارید.
شهید رجایی: شهدای ما خون خود را پای درختی ریختند که ثمرهی آن ولایت فقیه است.
اطلاعات شخصی شهید
- نام و نام خانوادگی: رستممینعاوی
- نام پدر: فراعه
- تاریخ تولد: ۱۳۳۳/۴/۲۲
- محل زندگی: آبادان
- میزان تحصیلات: پنجمابتدایی
- محل تحصیل: آبادان
- وضعیت تاهل: متأهّل
- تعداد فرزند: ۴فرزند:۳دخترو۱پسر
- شغل: آزاد
- نام عملیات: والفجر۸
- تاریخ شهادت: ۱۳۶۴/۱۱/۲۷
- محل شهادت: فاو
- نحوه شهادت: اصابتتیربهکمروشکم
- محل خاکسپاری: گلزارشهدایاهواز
- سن: ۳۱سال و ۷ماه
- سمت در جبهه: تکتیرانداز
- نام یگان: لشکر ۷ ولیعصر(عج)
زندگی نامه شهید رستم مینعاوی
شهید رستم مینعاوی، فرزند فراعه، در سال ۱۳۳۳ هجری شمسی در خانوادهای مستضعف و مذهبی در آبادان دیده به جهان گشود. او اولین فرزند خانوادهی مینعاوی بود که تحت سرپرستی پدر و در دامان پرمحبت مادر کودکی را گذراند. دسترنج پدری زحمتکش از راه کشاورزی و مادری خانهدار او را جوانی زحمتکش و متدین ساخته بود.
۶ ساله بود که دریکی از دبستانهای آبادان دورهی ابتدایی را با موفقیت گذراند. سپس تحصیل را رها کرد و به کمک پدر به کار کشاورزی مشغول شد. پس از رسیدن به سنّ سربازی به خدمت اعزام شد. پسازآن سنّت رسولالله را عملی ساخت و ازدواج نمود که ثمرهی آن ازدواج، ۲ فرزند دختر و یک پسر بود.
۲۲ ساله بود که انقلاب اسلامی ایران به پیروزی رسید. زمانی که صدام، به دستور آمریکا به ایران حمله کرد، او مانند دیگر ساکنین آبادان مجبور شد شهر را ترک کند. به همراه خانواده و پدر و مادرش به اهواز رفتند.
سپس باراهنمایی دوستی که در میبد داشت به یزد آمد و با معرفی دوستش با دختری متدین و نجیب از روستای ترک آباد اردکان ازدواج کرد که ثمرهی آن ازدواج نیز یک فرزند دختر بود.
اقامت او در اردکان زیاد طول نمیکشید و به اظهار خانم اردکانیاش چون مرتب در جبهه بود و به خوزستان میرفت، دو سه ماه یکدفعه به خانواده سر میزد. باز پس از چند روز به خوزستان مراجعت میکرد.
زمانی که همسر دوّمش حامله بود، پدر و مادر و همسر اوّلش را نیز به اردکان آورد و در اردکان باهم زندگی میکردند. کل زمان ازدواج و زندگی او با همسر اردکانیاش ۵/۵ سال بیشتر طول نکشید و قبل از اینکه فرزند اردکانیاش متولّد شود، به شهادت رسید.
شهید مینعاوی به اظهار همسرش بسیار نجیب و مهربان بود. متدین و اهل نماز جماعت بود.
مردمدار بود و خوشرو. زمانی که به ترک آباد میآمد به بچههای یتیم و سید مهربانی میکرد و از خوزستان برای آنها سوغات میآورد. برای افراد سالمند و سالخورده در مسجد صحبت میکرد و درد دل آنها را گوش میداد. بسیار منظم بود. با دیگران مشورت میکرد. علاوه بر اینکه مقید به انجام واجبات و ترک محرمات بود، به امور مستحبی نیز اهمیت میداد.
سرانجام در تاریخ ۱۳۶۴/۱۱/۲۷ در منطقهی عملیاتی فاو و اروند در عملیات والفجر ۸ براثر اصابت تیر مستقیم به کمر و شکمش به شدّت مجروح شد و شربت شهادت نوشید و با پرواز روح بلندش به بهشت پر کشید.
پیکر پاکش پس از تشییع باشکوه بنا به وصیت خودش در گلزار شهدای اهواز به خاک سپرده شد.
روحش شاد و راهش پر رهرو باد.