مقام معظم رهبری: بهترین مُردنها، شهادت است.
شهید بزرگوار علی وافوری وصیتنامه ندارند.
اطلاعات شخصی شهید
- نام و نام خانواگی: علیوافوری
- نام پدر: محمود
- تاریخ تولد: 1344/01/01
- محل تولد: اردکان
- میزان تحصیلات: دوّمدبیرستان رشتهتجربی
- محل تحصیل: دبیرستانشرفاردکان
- وضعیت تاهل: مجرّد
- شغل: محصّل
- نام عملیات: پدافندی
- تاریخ شهادت: 1360/12/25
- محل شهادت: شوش
- نحوه شهادت: اصابتترکشمینومتلاشیشدنصورتوگردن
- محل خاکسپاری: بهشتشهدایاردکان
- سن: 16سالو11ماه
- سمت در جبهه: بیسیمچیگردان
- نام یگان: لشکرنجفاشرف
- تعداد دفعات شرکت در جبهه: 1دفعه به مدت 4ماهو22روز
زندگی نامه شهيد علی وافوری
شهيد علي وافوري فرزند ، محمود، با فرارسيدن بهار 1344درتاریخ 1344/1/1 هجری شمسی در حالي كه از نعمت داشتن پدر محروم بود، در خانواده اي مستضعف، امّا مذهبي و دوستدار اهل بيت(ع) ديده به جهان گشود و موجب رونق و شمع فروزان خانواده گرديد.مادر بزرگوارش علاوه بر وظيفه مادري جاي خالي پدر را در خانه براي فرزندان پر كرده و به تربيت فرزندان و رفع احتياجات آنها همّت گماشت. علي در دامن پر مهر چنين مادر فداكاري آموزه هاي ديني و اخلاقي را آموخت.دورة ابتدایی رادر دبستان فردوسی و راهنمايي را درمدرسهی شهیدمنتظری اردكان با موفّقيّت گذراند.سپس در دبيرستان شرف اردكان دررشتهی تجربی ثبت نام كردوتاکلاس دوم ادامه داد،که باجهشی برق آسا دردانشگاه ایثار دررشتهی شهادت پذیرفته شد.جواني مومن و مودب و انقلابي و عاشق انقلاب و رهبر بود. در همۀامور برنامه ريزي داشت.از ابتدای تشكيل بسيج، عضويت آن را پذيرفت . در امور مذهبي شركت فعّالانه داشت. زماني كه احساس كرد جبهه ها به وجود او نياز دارد٬ كلاس درس وراحتی درکنار خانواده را رها و سنگر خاکی و همنشینی باقدسیان و جهاد وشهادت رادرجبهه ها برگزید و رهسپاردیار عشق شد.خواهرش مي گويد: به او گفتم تو درس وتحصیلت بسيار خوب است،به جاي جبهه برو درس بخوان و دكتر شو؛ كه در جوابش مي گويد: «اگر دكتر شوم به درد آينده مي خورم؛ ولي مي خواهم كاري كنم كه به درد حالاي جامعه بخورم.»حدود 5 ماه از عمر خود را در جبهه گذراند. سرانجام در تاريخ 1360/12/25 بر اثر اصابت تركش مين در منطقۀشوش به ديدار معشوق شتافت و به فوز عظيم شهادت نائل شد.پيكر پاك و مطهر شهيد پس از تشييع با شكوه بر بالاي دست و دوش مردم شهيد پرور اردكان در بهشت شهداي اين شهرستان در كنار ديگر همرزمانش به خاك سپرده شد.
يادش گرامي و راهش پر رهرو باد.
خاطره ای از شهید بزرگوار
خواهر شهيد: يكي از دوستان برادر شهيدم ( مرحوم حجّت الاسلام محمّد صادق حسيني پور ) وقتي كه خواستند خبر شهادت ايشان را به ما بدهد، آمدند در خانه و گفتند كه آيا خبري از حسين داريد؟( برادرم را در خانه حسين صدا ميكرديم ) گفتيم : خير. ايشان گفتند:« من ديشب خواب مي ديدم كه حسين در سنگر بودند و دوازده امام –عليهم السّلام- آمدند دور سنگر ايشان گشتند و او را سوار اسب كردند و رفتند.»