مقام معظم رهبری: شهدای ما، کسانی نیستند که در یک جنگ توسعهطلبانه کشته شده باشند.
شهید محمود صحرایی: من به شما توصیه دارم که با هر کس که از روی عناد با این انقلاب دشمن است به مقابله برخیزد.
اطلاعات شخصی شهید
- نام و نام خانوادگی: محمودصحرایی
- نام پدر: حسین
- تاریخ تولد: ۱۳۴۳/۰۵/۱۰
- محل تولد: اردکان
- میزان تحصیلات: سوّممتوسطهرشتهاقتصاد
- محل تحصیل: دبیرستانفارابیاردکان
- وضعیت تاهل: مجرّد
- شغل: محصّل
- نام عملیات: خیبر
- تاریخ شهادت: ۱۳۶۲/۱۲/۱۰(مفقود)
- محل شهادت: طلائیه
- نحوه شهادت: شدّتجراحاتوبهجاماندندرمنطقه
- تاریخ خاکسپاری: ۱۳۷۵/۱۱/۱۸(پساز۱۳سال)
- محل خاکسپاری: گلزارشهدایاردکان
- سن: ۲۰سالو۷ماه
- سمت در جبهه: فرماندهدسته
- نام یگان: گردانامامحسن(ع)ازتیپالغدیریزد
- تعداد دفعات شرکت در جبهه: ۷دفعه به مدت ۲۰ماهو۲۷روز
زندگی نامه شهید محمود صحرایی
در دهمین روز مرداد ماه سال ۱۳۴۳ هجریشمسی در خانوادهای مذهبی و متدیّن در یکی از محلّات فقیرنشین اردکان(کوشکنو) کودکی دیده به جهان گشود که والدین با صفا و متدیّنش با تفّأل به قرآن کریم نام او را “محمود” گذاشتند.پدر محمود، حسین صحرایی، از مدّاحان اهلبیت عصمت وطهارت-علیهم السّلام – بود که زندگی عیالوار خویش را از راه کشاورزی تأمین میکرد . مادرش نیز زنی متدیّنه و خانهدار که او و همه اعضای خانواده جهت امرار معاش با هم کار میکردند. محمود تحت سرپرستی چنین پدری و در دامان پر مهر مادری ولایتمدار تربیت شد و همگام با رشد جسمی، پایههای اعتقادی و مذهبیاش نیز تقویت گشت. پدر و مادر آنچنان به تربیت او همّت گماشتند که گویی به آنها الهام شده بود که باید محمود را برای دفاع از اسلام و مکتب خویش آماده نمایند.محمود در سن ۶ سالگی به مدرسه رفت. دوره ابتدایی را در دبستان کاتب اردکان گذراند. دوره راهنمایی را در مدرسه علایی (شهید منتظری فعلی) با موفّقیّت طی کرد. سپس وارد دبیرستان شد و دوره متوسطه را در دبیرستان فارابی اردکان در رشته اقتصاد تا کلاس سوّم تحصیل کرد.محمود جوانی بسیار مؤدّب، خوش سیما و دوست داشتنی بود. همیشه تبسّم بر لب داشت و شوخ طبع و خوش مشرب بود. همه او را دوست میداشتند. در بین دوستان نیز محبوبیّتی خاص داشت.در زمان پیروزی انقلاب اسلامی ۱۴ ساله بود. به همراه والدین و امّت حزبالله اردکان در راهپیماییها و مراسم ضدّ رژیم پهلوی شرکت داشت.پس از تشکیل بسیج مستضعفین به فرمان امام خمینی (ره) در بسیج ثبتنام کرد و از اعضای فعّال پایگاه های محل (امام صادق صدر آباد) و (ابوالفضل مزرعه سیف) بود. با حضور در پایگاه بسیج به حراست از دستت آوردهای انقلاب مشغول بود. ذوقی خوش در نوشتن داشت و متن را زیبا مینوشت. متن زیر نمونهای از نوشته اوست.
«آنگاه که شفق در خون مینشیند و آن زمان که ماه با رنگ تیرهاش زمین را در بر میگیرد و آن لحظهای که امواج پر تلاطم انقلاب ماهیهای نیمه جان و طرد شده از آب شفاف و زیبایش به بیرون میراند آن موقعی که صفیر گلوله در نیمه شبهای تار سکوت مرگبار شب را در هم میشکند و آن لحظهای که مرغ حق ناله سر میدهد و لحظهای که در سنگر انفرادی با خدای خویش به راز و نیاز میپردازم و بعد از اشکهای پاکی که در دل کوهساران به یاد مستضعفان میریزم، همه و همه به یاد تو هستم.»
محمود در کلاس دوّم راهنمایی بود که با اعلام نیاز جبهههای جنگ عراق بر علیه ایران نتوانست بیتفاوت بماند. آن سال درس را محکمتر و جدّیتر از همیشه خواند و به گفته خودش: «با خیال راحت خود را برای شهادت آماده کردم» در بسیج ثبتنام کرد. آموزش نظامی را فرا گرفت و کلاس درس و مدرسه را رها کرد و حضور در سنگرهای شرف و عزّت و پاسداری از حریم اسلام و میهن اسلامی را برگزید و راهی جبهه شد.از تاریخ ۱۳۵۹/۳/۳ لغایت ۱۳۶۲/۱۰/۶، هفت مرتبه راهی جبهههای جنوب و غرب و کردستان شد و مدّت ۲۰ ماه و ۲۷ روز از گرانبهاترین و با ارزش ترین روزهای جوانی و عمر خویش را در جبهههای نور بر علیه ظلمت، به جهاد و دفاع از اسلام پرداخت. در این مدّت یک دفعه از ناحیه پا مجروح شد؛ امّا بلافاصله پس از بهبود به جبهه بازگشت و به رزم ادامه داد. سرانجام این جوان خودساخته و پاکباخته در صبحگاه دهمین روز اسفند ماه سال ۱۳۶۲ در منطقه جفیر در عملیّات خیبر، روح بلندش از قفس کوچک جسمش آزاد و به رضوان پر کشید و شهد شهادت نوشید و همنشین شهدای کربلا گردید.پیکر پاک و مطهرش به تأسّی از ارباب بیکفنش حضرت ابا عبدالله الحسین -علیه السّلام- در بیابانهای تفتیده و سوزان خوزستان در زیر آتش دشمن باقی ماند و علاوه بر شهادت مدال افتخار شهید مفقود نیز به گردن آویخت و خانواده خویش را به انتظار گذاشت تا این که پس از شناسایی توسط گروه تفحّص، پیکر پاکش بعد از ۱۳ سال دوری از وطن بر دستان و دوش مردم شهیدپرور و قدرشناس اردکان تا بهشت شهدا به طرز با شکوهی تشییع شد و در کنار دیگر همرزمان شهیدش به خاک سپرده شد.
روحش شاد و راهش پر رهرو باد.
وصیت نامه شهید بزرگوار
بسم الله الرحمن الرحیم
به جهانخواران شرق و غرب بگویید که اگر خانه و کاشانهام را به آتش بکشند، اگر گلولههای شما قلبم را سوراخ کند، آرزوی شنیدن یک کلمه، ضعف و زبونی و آرزوی فروختن دینم را به گور خواهند برد.
به آنها بگویید که اگر پیکرم را زنده زنده پاره کنند، اگر پارههای تنم را با آتش بسوزانند و اگر خاکسترم به دریا بریزند، از دل امواج خروشان دریا صدایم را خواهند شنید که فریاد میزنم: “الله اکبر، خمینی رهبر، اسلام پیروز است، کفر و منافق نابود است.”