شهید سید حسن میرشمسی اردکانی

مقام معظم رهبری: خدمت به فرزندان شهید، یک افتخار است.

شهید سیّد حسن‌ میرشمسی: اگر در این‌ حال‌ بمیرم‌ نمی‌توانم‌ سرم‌ را در پیش‌ شهدا‌ بالا کنم‌ و بگویم‌ شما شهید شدید و ما خون‌ شما را پایمال‌ کردیم.

اطلاعات شخصی شهید

نام و نام خانوادگی: سیّدحسن‌میرشمسی‌اردکانی
نام پدر: سیّدحسین
تاریخ تولد: ۱۳۱۳/۰۷/۰۳
محل تولد: اردکان
میزان تحصیلات: سوادقرآنی
محل تحصیل: اردکان
وضعیت تاهل: متأهّل
تعداد فرزند: ۸فرزند:۴پسرو۴دختر
حرفه: بنّا
نام عملیات: پدافندی
تاریخ شهادت: ۱۳۶۴/۰۳/۲۳
محل شهادت: شلمچه(پاسگاه‌زید)
نحوه شهادت: اصابت‌ترکش‌به‌شکم‌،دست‌وپای‌چپ
محل خاکسپاری: بهشت‌شهدای‌اردکان
سن: ۵۰سال‌و۸ماه
سمت در جبهه: تخریب‌چی
نام یگان: گردان‌تخریب‌ازتیپ‌الغدیریزد
تعداد دفعات شرکت در جبهه: ۳دفعه به مدت ۱۴ماه‌و۱۷روز

زندگی نامه شهید سیّد حسن‌ میرشمسی‌ اردکانی

شهید سیّدحسن میرشمسی اردکانی، فرزند سیّدحسین، در تاریخ ۱۳۱۳/۷/۳۰ هجری‌شمسی در خانواده‌ای مذهبی و مستضعف و از سلاله پاک رسول‌الله (ص) و زهرای اطهر (س) در اردکان پا به عرصه وجود نهاد. پدر با کار طاقت فرسای کشاورزی و مادر با خانه‌داری و کمک به همسر خویش، پس از انتخاب نام نیکو و زیبای سبط اکبر رسول‌الله (ص) برای فرزند خود، کمر همّت به تربیت و پرورش او بستند تا ذخیره‌ای باشد برای اسلام؛گویا به آنها الهام شده بود که این کودک در آینده‌ای نه چندان دور سرنوشتی چون مردان منتخب الهی خواهد داشت؛ لذا در تربیت الهی او کوشیدند.چهار پنج ساله بود که او را به مکتب فرستادند تا مقدّمات قرآن را بیاموزد و سپس قرائت قرآن و نوشتن مقدّماتی که در آن زمان در اردکان برای عموم مرسوم بود، فرا گرفت؛ تقریبا تحصیل علوم جدید و مدرسه بیشتر مختص افراد مرفّه و طبقات خاص بود.زحمات والدین متدیّن و ولایی و تربیت صحیح و دلسوزانه، شهید میرشمسی را جوانی متدیّن، خوش اخلاق، خوش برخورد، مؤدّب و دوست داشتنی به بار آورده بود. مطیع والدین بود و به آنها کمک می‌کرد. باخانواده و زن و فرزند نیز خوش برخورد بود. در انجام فرایض دینی سخت مراقب بود. به انجام واجبات و ترک محرّمات مقیّد بود. خدمت به مردم و همنوعان را از وظایف خود می‌دانست. اهل نماز جماعت و مسجد و شرکت در مجالس قرائت قرآن و روضه اهل بیت عصمت و طهارت-علیهم السّلام- بود. پس از فراگرفتن قرائت قرآن و خواندن و نوشتن به کمک پدر به کار آزاد کشاورزی و خشت‌مالی و بنّایی مشغول شد و خدمت به مردم را از این طریق شروع کرد. او زمان سلطنت و جور رژیم پهلوی را کاملاً درک کرده بود و در زمان انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی، ۴۴ ساله بود. انقلاب را با خون و پوستش لمس کرد . با تمام وجود همراه مردم انقلابی شهر در تظاهرات و راهپیمایی‌ و مراسم ضدّ رژیم پهلوی شرکت می‌کرد. با دختری غفیف از خانواده ای‌ نجیب و متدیّن ازدواج کرد که ثمره‌ این ازدواج ۴ فرزند پسر بود و ۴دختر.زمانی که جنگ عراق علیه ایران شروع شد،‌ سیّدحسن نتوانست بی‌تفاوت بماند و مادّیات دنیا و زن و فرزند و علائق دنیوی درنظرش ناچیزتر از آن بود که مانع حضوراو در جبهه و رشد معنویش گردد.در بسیج ثبت نام کرد و حضور در جبهه و سنگرنشینی عشق و ایثار را بر ماندن در خانه و دل مشغولی به مادّیات ترجیح داد. سه نوبت به جبهه اعزام شد و مدّت ۴ ماه و ۱۷ روز از عمر با برکت خویش را در جبهه و جهاد گذراند و مسئولیّت ‌های تک تیراندازی و تخریب‌چی گردان در تیپ الغدیر را به عهده گرفت. سرانجام در تاریخ ۱۳۶۴/۳/۲۳در منطقه عملیّاتی شلمچه و در عملیّات پدافندی بر اثر اصابت ترکش‌های متعدّد به شکم و دست و پای چپش به شدّت مجروح شد و با پرواز روح بلندش به ملکوت به جنان پر کشید و به خیل شهدا پیوست و بر سفره شهدای کربلا و مولایش امام حسین -علیه السّلام- مهمان گشت. پیکر پاکش پس از تشییع با شکوه توسط مردم قدرشناس اردکان در بهشت شهدا به خاک سپرده شد.

روحش شاد و راهش پر رهرو باد.

وصیت نامه شهید بزرگوار

بسم الله الرحمن الرحیم

این جانب نمی‌توانم در مدح امام امّت … و شهدا که با خون سرخ خود به پیکر اسلام جان دادند و آن رزمندگانی که شب و روز در پشت این خاکریزها انتظار کربلا می‌کشند و همچنان با عزمی جزم و رزم بی‌امان خود پوزه استکبار جهانی را به خاک ذلّت مالیدند. … چیزی بگویم و در این مورد خاموشی را ترجیح می‌دهم.