شهید سیّد علی موسوی زاده احمد ابادی

توسط جولای 23, 2015شهدا, منطقه شلمچه

مقام معظم رهبری: بالاتر از ارزش شهادت، چیزی نیست.

 

شهید سیّد علی‌ موسوی‌ زاده: پروردگارا: از تو میخواهم‌ که‌ شهادت‌ را بر کامم‌ شیرین‌ و گوارا سازی.

شهید سیّد علی موسوی زاده احمد ابادی

اطلاعات شخصی شهید

  • نام و نام خانوادگی: سیّدعلی موسوی زاده احمدابادی
  • نام پدر: سیّدمحمد
  • تاریخ تولد: ۱۳۴۹/۰۶/۲۵
  • محل زندگی: احمدآباداردکان
  • میزان تحصیلات: دوّم‌متوسّطه،مقدّمات‌حوزوی
  • محل تحصیل: متوسّطه‌متفرّقه‌وحوزه‌ی‌علمیّه‌ی‌امام‌صادق‌(ع)اردکان
  • وضعیت تاهل: مجرّد
  • شغل: طلبه
  • نام عملیات: کربلای۵
  • تاریخ شهادت: ۱۳۶۵/۱۰/۱۹(مفقود)
  • محل شهادت: شلمچه
  • نحوه شهادت: شدّت‌جراحات‌وبه‌جاماندن‌درمنطقه
  • تاریخ خاکسپاری: ۱۳۷۵/۰۴/۲۱(پس‌از۹سال و ۶ماه)
  • محل خاکسپاری: بهشت‌شهدای‌ادرکان
  • سن: ۱۶سال‌و۴ماه
  • سمت در جبهه: آرپی‌جی‌زن
  • نام یگان: تیپ‌الغدیریزد
  • تعداد دفعات شرکت در جبهه: ۳دفعه به مدت ۹ماه‌و۱۰روز

زندگی نامه شهید سیّد علی موسوی زاده احمد ابادی

شهید سیّدعلی موسوی‌زاده، فرزند سیّدمحمّد، از سلسله جلیله سادات و اولاد حضرت زهرا (س) و از تبار روحانیّت محترم و معزّز و اهل علم بود که در تاریخ ۱۳۴۹/۶/۲۵ هجری‌شمسی در اردکان دیده به جهان گشود.جدّ پدری‌اش حاج سید عزیزالله ،واعظ معروف احمدآبادی، و پدرش حاج سیدمحمّد موسوی‌زاده روحانی و امام جماعت مسجد علی بن ابی‌طالب مزرعۀ سیف اردکان بود که پس از پیروزی انقلاب در سمت دبیری آموزش و پرورش و مدرّس تربیت معلّم شهید بهشتی اردکان مشغول به خدمت شد و سپس در دانشگاه‌های یزد به تدریس پرداخت و هم اکنون عضو هیأت علمی دانشگاه یزد می‌باشد.شهید موسوی‌زاده در سایه چنین پدری و در دامان پر محبّت مادری متدیّن پرورش یافت و همزمان با رشد جسمی، آموزه‌های دینی را فرا گرفت.۶ ساله بود که به مدرسه رفت و دوره ابتدایی را در دبستان قیام صدرآباد و دوره راهنمایی را در مدرسه راهنمایی استقلال صدرآباد با موفّقیّت پشت سر گذاشت. سپس تحصیلات علوم جدید را رسماً رها و در مدرسه علمیّه امام صادق (ع) اردکان ثبت نام کرد و پس از توفیق در امتحان ورودی، تحصیل علوم دینی و حوزوی را شروع کرد. همزمان با تحصیل حوزوی، دورۀ متوسطه را نیزبه صورت داوطلب آزاد تحصیل نمود و تا دوّم متوسطه پیش رفت.سیّدعلی نوجوانی بود بسیار تیزهوش و درس خوان. فردی بسیار اجتماعی و پر جنب و جوش بود. شجاع بود و جسور و سلحشور، مقیّد به فرایض دینی و انجام واجبات و ترک محرّمات. در دوره راهنمایی تحصیلی در مسابقات قرآنی در استان یزد صاحب رتبه شد. اهل نماز اوّل وقت بود و به گفته خانواده‌اش نماز شبش ترک نمی‌شد؛ با این استعداد امید آینده حوزه بود.در زمان پیروزی انقلاب سیّدعلی ۸ ساله بود که به همراه پدر و امّت انقلابی شهر در مراسم انقلاب و ضدّ رژیم شرکت می‌کرد؛ امّا پیوسته خود را مدیون انقلاب می‌دانست و مترصّد فرصتی بود که بتواند دین خویش را به انقلاب ادا نماید. حتّی در پرونده پرسنلی جبهه‌اش نیز انگیزۀ رفتن به جبهه را این طور نگاشته است: «برای این که حقّی که بر گردن بنده حقیر گذاشته شده، ادا نمایم.»او عاشق امام و انقلاب بود؛لذا زمانی که ۱۵ سال بیشتر نداشت با فراخوانی امام خمینی (ره) جوانان را به سوی جبهه، کلاس درس و بحث و تحصیل را رها کرد و در بسیج ثبت نام نمود و پس از فراگیری آموزش نظامی راهی جبهه‌های نور علیه ظلمت شد و سنگرنشینی عشق و شهادت را بر کلاس درس و حوزه و آغوش گرم خانواده ترجیح داد و همسنگر قدسیان و ملکوتیان گردید.مدّت ۹ ماه و ۱۰ روز از عمر کوتاه و پر ثمر خود را آن هم در عنفوان نوجوانی و جوانی در راه حفظ اسلام و در جبهه‌های جهاد و دفاع از اسلام گذراند و مسئولیّت آر. پی. جی زنی را به عهده گرفت.سرانجام این جوان خود ساخته و پاک باخته در تاریخ ۱۳۶۵/۱۰/۱۹ در عملیّات کربلای ۵ و در منطقه عملیّاتی شلمچه به شدّت مجروح شد و بر اثر شدّت جراحات وارده و آتش پر حجم دشمن نشد که به پشت جبهه انتقال یابد و با پرواز روح بزرگش از قفس خاکی جسمش، عروس شهادت را در بر کشید و به رضوان پر کشید.پیکر پاکش به تأسّی از ارباب بی‌کفنش امام حسین -علیه السّلام- سال‌ها در بیابان‌های جبهه ماند و علاوه بر افتخار شهادت، مدال شهید مفقود را به گردن آویخت تا سرانجام پس از ۹/۵ سال دوری از وطن، پس از شناسایی توسط گروه تفحّص، جسم پاکش به وطن بازگشت و بعد از تشییع با شکوه بر دستان و دوش مردم قدرشناس و شهیدپرور اردکان در بهشت شهدا به خاک سپرده شد.

روحش شاد و راهش پر رهرو باد.

 

      

 

وصیت نامه شهید بزرگوار

بسم الله الرحمن الرحیم
ولا تقولو المن بقتل فی سبیل الله اموات بل احیاولکن لا تشعرون و لنبلونکم  من الخوف والجوع و نقص من الاموال و الانفس و الثمرات و بشرالصابرین الذین اذا اصابتهم مصیبه قالوا انا لله و انا الیه راجعون فالذین هاجروا و اخرجوا من دیارهم و اوذوئا فی سبیلی و قاتلوا و قتلوا لاکفرن عنهم سیئاتهم و لادخلنهم جنات تجری من تحتهاالانهار- الهنا لا تکلنا الی انفسنا طرفه معین ابدا
با سلام و درود و تحیات وافره و خالصه بر حضرت حجه بن الحسن العسکری(ارواحنا و ارواح العالمین تراب مقدمه الفدا)آن کشتی نجات و سراج منیر و ساحل نیلگون رهائی، و فروغ عالمتاب که شیفتگان بی تاب را آرامش می بخشد. و قلوب مشتاقان مهجور را اطمینان می دهد. و از آفاق نور یار و خاورستان تابناک فروغ ازلی هدایت طلوع می کند. و طلیعه خود را برضعفا ارض و حاکمان آتیه گیتی عیان و آشکار می سازد تا هر چه ظلم و بیداد و تجاوز فسق و فجور و هر آنچه در زمره اعمال و افعال شیطانی و اهریمنی است از دنیایی که در منجلاب فسادها و الحادها غوطه ور است محو و نابود سازد و این همان مصداق آیه شریفه
( ونرید ان نمن علی الذین استضعفوا و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین) است و نیز با سلام و درود بیکران بر نائب بر حق و شایسته ایشان امام امت این قلب تپنده ملت مظلوم جهان و نبضی که شریان اخلاص و خون جوشان و گرم ابا عبدالله الحسین در آن جاری است  پس از شهادت بر احدیت ذاتی خداوند قهار خدایی که هر اراده ای در زیر چتر اقتدار اوست و بالای دست او هیچ چیز و هیچ قدرت و قدرت نمایی نمی باشد نیز بعد از شهادت بر رسالت الهی و نبوت ازلی حضرت ختمی مرتبت رسول اکرم صلی الله علیه و اله و شهادت و گواهی بر امامت و ولایت علی بن ابیطالب و فرزندان معصوم وی جملاتی ناقص که بیش از این در قدرت کتابت و انشاءحقیرنمی باشد به عنوان وصیت ذکر می کنم شهادت موهبتی است الهی که نصیب هر فردی نمی شود به همین دلیل در خود شک دارم که آیا به آن مقام والاو آن درجه معنویت و اخلاص رسیده ام ولی چون یاس از (رحمه الله اشد الذنوب ) است امیدوارم که خدای باریتعالی با عفو و کرامتی که دارد و برهمگان انزال می نماید از معاصی و کجرویهای همگان و خصوصاً فرد عاصی مذنبی چون حقیر بگذرد. اما وظیفه ما درقبال این همه وقایع حوادث و مسائل روز برادران،خواهران امت مظلوم، ملت دلاور والله وظیفه سنگین است بخدا قسم آرمان و اهدافی که تمام خادمان اسلام و تمام حامیان قرآن از صدر اسلام تا انقلاب اسلامی داشتند به آن رسیدند و یا نرسیدند و بالاخره جان خود را در طبق اخلاص گذاشته به دیار عاشقان رفتند اگر در راه آنان و به سوی همان مقاصد حرکت نکنیم اگر نکو شیم که راه همانیکه در راه اسلام خدمت کردند ادامه دهیم و در این مسائل وظایف کوتاهی کنیم بخود ظلم کرده ایم خاک بر سرمان است والله مسئول و باید جوابگوی آنان باشیم آری رجال صادق به عهد خود وفا کردند عده ای جان گذشته تعدادی دلباخته خدا و لقاء خدا و گروهی از شیر مردان و جوانمردان و آزاد مردان به پیمان خود صادق شدند و در کنار آنان گروهی هم منتظر و چشمها خیره امیدوارند تا به قافله آنها بپیوندندو دین خود را ادا کرده باشند(من المومنین رجال صدقوا ما عاهدوالله علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا) شما مردم مصداق گروه دوم یعنی منتظران لقاالله باید باشید این وظیفه است چه وظیفه خطیری . مگر می شود در برابر این همه ظلم این همه ویرانی ،قتل نفس ، غارت اموال، چپاول شهرها، تجاوز به عفتها ، عصیانها ، طغیانها بر سر ملت مظلوم و غریبوار ایران و بر سر ملل مستضعف و به استثمار کشیده می آورند و در قبال همه و همه الحادها و نفاقها وظلمها سکوت کرد.اسلام اجازه نمی دهد وجدان فردی اقتضا نمی کند، بخدا قسم و به خون زمین ریخته شده شهدای اسلام قسم که سکوت در برابر ظالم و طلب صلح در مقابل متجاوز جائز نیست و ضربه ای بر شجره طیبه اسلام است و اما دوستان، رفقا و کسانیکه به نحوی با من عاصی رابطه داشتید چون می دانم همیشه موجب ناراحتی و آزردگی خاطر شما بودم و هم اکنون که خورشید زندگی ام غروب می کند و حیات من در سرخی شفق به آخر می رود و امیدی به جبران اشتباهات و معاصی حقیر را شما عفو کنید تا خدای تبارک و تعالی هم بیامرزد. از خدای جبار پیروزی تائیدات وافره برای همگان مسئلت دارم اما صحبتی که با والدین دلسوزم دارم ، والله خجالت می کشم در مقابل تلاش، همت و کوشش شما صحبت کنم هر گاه بیاد شما می افتم گناهان و آزارها و اذیت های من عاصی بر شما پدر و مادر عزیزم ، جلوی نظرم قرار می گیرد می دانم شدت عطوفت و محبت پدری و مادری که در قلب سلیم و دلسوز شماست ، در مرگ من گریان می شوید ولی نباید آن مقدار ناراحت و گریان باشید که خدای ناکرده از اجر جزیلی که خدای حق تعالی پاداش شما قرار داده کاسته شود که واقعاًحیف است یقین بدانید که اگر این میوه درخت پر حاصل شما به منجلاب فساد می افتید خجالت آور بود و درعوض زحمات شما برایتان چیزی جز عذاب الیم باقی نخواهد ماند و بدانید اکنون افتخاری نصیب شد تا درراه خدا کشته شوم و انشاالله که در زمره شهدا و مجاهدین قرار دهد و با آخرین امید خود می خواهم که مرا حلال کنید و با دلسوزی که دارید آن نافرمانیها و دل آزردگیها فراموش نمائید در پایان از خواهران و برادران و تمام اقوام حلالیت می طلبم و امیدوارم خواهران و برادران عزیزم که نتوانستم حق خواهری و برادری را به جا آورم مرا ببخشند خدایا اگر نتوانستم حق عبودیت تو را بجا آورم و غرق در ضلالت و گمراهی بودم اکنون چون عبد ذلیل و محتاج به درگاه تو آمدم تا کرم و عفوخود را بر من دریع نفرمایی بارالها می دانم گناه و معصیت من زیاد است اما نمی تواند زیادتر از عفو و کرم بی انتهایت باشد پس کاری کن تا در مقابل تورو سفید باشم پروردگارا از تو می خواهم شهادت را بر کامم شیرین و گوارا سازی دیگر عرضی ندارم همگان رابه خداوند متعال می سپارم و پیروزی و نصرت اسلام و مسلمین را خواستارم                       
( والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته )
برادر حقیر شما سیدعلی موسوی زاده مورخ ۱۰/۳/۱۳۶۵


ما را در شبکه های اجتماعی دنبال نمایید:
لینک کوتاه: http://ganjine-420.ir/tUVUg

نظر خود را بیان کنید

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.