شهید قاسم رشیدی احمدآباد

زندگی نامه شهید قاسم‌ رشیدی‌ احمد آبادی

شهید قاسم رشیدی احمدآبادی فرزند حاجی صالح در تاریخ ۱۳۴۵/۳/۳ هجری شمسی در خانواده ای مذهبی و مستضعف و کشاورز در احمدآباد متولّد شد. او چهارمین فرزند خانواده بود و زیر سایه پدری متدیّن و در دامان مادری متعهد پرورش یافت.در ۶ سالگی به مدرسه رفت. دوره ابتدایی را در دبستان احمدی احمدآباد گذراند. سپس وارد مدرسه راهنمایی ابوریحان ش؛ ولی به علّت مشکلات مالی پس ازدوسال تحصیل را رها کرد و به شغل بنّایی مشغول شد و در قسمت کاشی کاری به استادی رسید. او علاقه مند به بسیج و مراسم مذهبی و کمک به نظام و انقلاب بود.در سال ۱۳۶۱ جهت پیوستن به رزمندگان و دفاع از اسلام و میهن اسلامی در بسیج ثبت نام کرد و پس از فراگیری آموزش نظامی به جبهه اعزام شد.مدّت ۳ ماه و ۱۷ روز از بهترین ایّام نوجوانی و جوانی عمر خویش را در سنگرهای عزّت و شرف در راه دفاع از اسلام و ناموس و وطن خویش گذراند. یک دفعه از ناحیه دست مجروح شد که پس از بهبودی مجدداً به جبهه رفت و ۴۵ روز در جبهه ماند. سپس به مرخصی آمد و پس از ۱۰ روز باز به جبهه برگشت.سرانجام در تاریخ ۱۳۶۱/۸/۱۱ در منطقه عین خوش در عملیّات محرم شرکت کرد که بر اثر اصابت ترکش به شدّت مجروح شد و روح بلندش از قفس کوچک جسمش پرواز و به جنان پر کشید و به شهادت رسید.پیکر پاکش پس از تشییع با شکوه توسط مردم قدرشناس اردکان و احمدآباد در گلزار شهدای احمدآباد به خاک سپرده شد.

روحش شاد و راهش پر رهرو باد.

وصیت نامه شهید بزرگوار

بسم الله الرحمن الرحیم
 ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بل احیا عند ربهم یرزقون     
مپدارید کسانی که در راه خدا کشته می شوند مرده اند بلکه زنده اند و در نزد خدای خویش روزی می خورند.
اینجانب قاسم رشیدی چون دیدم در این موقع حساس اسلام نیاز به ما جوانان دارد وظیفه خود دانستم که به جبهه بروم . و اما چند وصیتی دارم که به این شرح است . اولا از شما می خواهم که امام را رها نکنید و گوش بفرمان او باشید و اگر گروهی بخواهند جلوی این انقلاب را بگیرند محکم جلوی آنها را بگیرید و آنها را سرکوب کنید . و از ملت شهید پرور ایران می خواهم که نماز جمعه را با شکوه بپا دارید و دعای کمیل و دعای توسل و انواع دعاهای دیگر بپا دارید و جلسه قرآن تشکیل دهید نهج البلاغه بخوانید و خدا را فراموش نکنید و از پدر و مادرم و برادرانم و خواهرانم می خواهم که برای من گریه نکنید و از برادرانم می خواهم که راه مرا ادامه دهند و اگر از من بدی     دیده اند مرا حلال کنند . و از تمام جوانان می خواهم که به گفته امام به جبهه بیایند و به گفته امام جبهه دانشگاه است و واقعا هم دانشگاه است و مرا در گلزار شهدای احمد آباد در کنار شهدا به خاک سپارید و وصیتنامه ام و این بیت شعر که در پایان می خوانید در بالای قبرم نصب کنید . و اما چند بیت شعرم:
اگرباشد قرار آخر بمیرم                       نمی خواهم که در بستر بمیرم
خدایا کن شهادت را نصیبم                 که همچون اکبر و اصغر بمیرم
همی خواهم که همچون شمع سوزان     بریزم اشک در آذر بمیرم
همی خون را بریزم بهر دینم                  چو مرغان شکسته پر بمیرم
همی خواهم برای حفظ قرآن                برای یاری رهبر بمیرم
خمینی را زجان یاری نمی یایم             به راهش بی سر پیکر بمیرم
همی خواهم که در فصل جوانی           میان جبهه و سنگر بمیرم
خدایا کن نصیبم در محرم                   که همچون عون هم جعفر بمیرم
دیگر بیشتر مزاحمت ایجاد نمیکنم به امید پیروزی هر جه زودتر لشکر اسلام بر لشکر کفر  
خدایارتان . خداحافظ موفق باشید.
شعار :
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار
شهیدان زنده اند الله اکبر    به خون آغشته اند الله اکبر