شهید کمال مروتی شریف آبادی

زندگی نامه شهید کمال‌ مروّتی‌ شریف‌ آبادی

شهید کمال مروّتی، فرزند علی، در تاریخ ۲۵ شهریور ۱۳۴۳ هجری شمسی در خانواده‌ای متدیّن و مذهبی در محلّه شریف‌‌آباد اردکان دیده به جهان گشود. والدینش او را “کمال” نامیدند؛گویا به آنها این گونه الهام شده بود که قرار است به اوج قلّه معنویّت وکمال برسدوهمین طور هم شد. دوران طفولیّت را با زحمت و تلاش پدر متدیّن و در دامن پر مهر مادری متعهد و ولایی گذراند و آموزه‌های دینی او پایه‌گذاری شد. در ۶ سالگی به مدرسه رفت. دورۀ ابتدایی را در دبستان امینی شریف‌آباد و راهنمایی را در مدرسه راهنمایی شیرین قدردان با موفّقیّت گذراند. چون به کار فنّی علاقه داشت، دورۀ متوسطه را در هنرستان فنّی شهید مطهری اردکان شروع کرد و سال اوّل رشته برق را با موفّقیّت طی کرد. کمال فردی خوشرو و مؤدّب بود؛ از همان نوجوانی اهل مسجد و نماز جماعت بود. در مراسم دعای کمیل و توسّل و جلسه قرآن شرکت می‌کرد. در دعا خواندن صدایی خوش داشت.۱۴ ساله بود که انقلاب اسلامی ایران به پیروزی رسید. او در دوره انقلاب نیز فعّال بود و در شب‌ها خاصّه بعد از اذان و نماز صبح، اطّلاعیه‌های امام خمینی، رهبر کبیر انقلاب، را پخش می‌کرد. زمانی که نیروهای بعثی عراق به ایران حمله کردند؛ کمال ،این جوان خود ساخته و به کمال رسیده نتوانست بی‌تفاوت بماند؛ با کسب اجازه از پدر و مادر در بسیج ثبت نام کرد و آموزش دید و کلاس درس را رها کرد و سنگر خاکی و عزّت و شرف را بر کلاس درس ترجیح داد و راهی جبهه شد.طی سه نوبت اعزام، مدّت ۴ ماه و دو روز از بهترین فصل زندگانی و جوانی خود را در جهاد و دفاع از دین و میهن اسلامی صرف کرد. آر. پی. جی زنی آخرین مسئولیّتش در جبهه بود. سرانجام در تاریخ ۱۳۶۱/۵/۷در محور کوشک- شلمچه در عملیّات پدافندی بر اثر اصابت ترکش به ناحیۀ سر و سینه به شدّت مجروح شد و روح بلندش از قفس کوچک جسمش رها شده، به ملکوت پیوست و عروس شهادت را در آغوش کشیدو به دیدار معبود شتافت.اوقبل ازشهادت محل شروع تشییع جنازه وقبر خودرابه خانواده گفته بود.پیکر پاک و مطهرش پس از تشییع با شکوه بر دستان و دوش مردم قدرشناس اردکان در گلزار شهدای شریف‌آباد در کنار همرزمان شهیدش،درست همان نقطه ای که قبلا نشان داده بود به خاک سپرده‌شد.

روحش شاد و راهش پر رهرو باد.

وصیت نامه شهید بزرگوار

بسم الله الرحمن الرحیم 

ای امّت شهید پرور، من حقیر از شما تقاضامندم که صبر داشته باشید. هی نگویید این مملکت چه شد؟ کجا شد؟ صبر داشته باشید؛ روزی می‌آید که در ناز و نعمت زندگی کنید. اگر می‌خواهید خدا با شما باشد، باید صبر داشته باشید

خاطره‌ای از همرزمش رضا شاکر

قبل از عملیّات رمضان، کمال روی تخته سنگی در منطقه جنوب نشسته بود. پس از اتمام نماز گفت:‌ به من الهام شده است که در این عملیّات شهید خواهم شد. درست در همان عملیّات به شهادت رسید و خلوص نیّت و صفا و سادگی و دینداری او بر همگان ثابت شد.