شهید ابوالقاسم بمانیان اردکانی

زندگی نامه شهید ابوالقاسم بمانیان

حلاوت و طراوت آغازین روزهای بهاری سال ۱۳۴۸ با تولّد نوزادی عزیز وگرانقدر در خانوادۀ ابوطالب بمانیان دو چندان شد.او هفتمین فرزند بود که در میان شادی خانواده پا به عرصۀ وجود گذاشت. عشق باطنی و ارادت خانواده به اهل بیت عصمت و طهارت(ع) آنان را بر آن داشت تا نامش را “ابوالقاسم” نهادند. این فرزند رشید اسلام دوران کودکی را در دامن مادری مهربان و متدیّن و در کنف حمایت پدری زحمتکش و متعهد سپری کرد.وی به همراه سایر هم سن و سالانش ودر کنار خانواده،در مبارزات نفس گیر ملّت ایران علیه حکومت ستم شاهی شرکت داشت. اخلاق و رفتارش زبانزد همگان در محل بود.۹ ساله بود که وجودش گرمی خورشید انقلاب را چشید. پس از۶ سالگی به مدرسه رفت . دورۀ ابتدایی را دردبستان فردوسی و راهنمایی را درمدرسه راهنمایی سعدی ،باموفّقیّت طی کرد. دوره متوسطه را در دبیرستان فارابی اردکان در رشته تجربی آغاز کرد. در سال سوّم بود که جهت حفظ اسلام و پاک نمودن کشور اسلامی ایران از لوث متجاوزین بعثی، به ندای رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران، حضرت امام خمینی(ره) ،لبیک گفت و برای دفاع از اسلام و کیان و میهن خویش وارد عرصۀ جهاد گشت.دو نوبت به جبهه اعزام شد و مدت ۴ ماه در جبهه بود . در آخرین نوبت اعزام در حالی که قلبش مالامال از ولایت و عشق به معبودش بود در تاریخ ۱۳۶۷/۳/۲۳ در عملیّات بیت المقدّس ۷ در سرزمین خونین شلمچه آماج تیر کین دشمنان قرار گرفت و روح پاکش از قفس تن جدا شده ،به اعلی علیین پرواز کرد و در جوار رحمت پروردگارش مأوا گرفت. پیکر مطهرش بر دوش مردم شهید پرور اردکان با شکوه هر چه تمام تر تشییع و در بهشت شهدا به خاک سپرده شد.

یادش گرامی و راهش پر رهرو باد

وصیت نامه شهید بزرگوار

بسم الله الرحمن الرحیم
با درود و سلام به پیشگاه یگانه منجی عالم بشریت و دوازدهمین اختر تابناک آسمان ولایت و نایب بر حقش و یاران با صفا و با وفایش وبا درود و سلام خدمت خانواده های شهدا، اسرا، مفقودین و با کسب اجازه از پدر و ماردم و با اجازه از شما امت شهیدپرور اردکان وصیت نامه خود را شروع می کنم آری چنین است کسانی که در راه خدا پیکار می کنند و از وطن خود هجرت کرده و دست از مال و جان خود کشیده و عاقبت کشته شده اند ، شهید هستند و شهادت فیضی عظیم است که شامل حال بندگان خداوند می شود و شهید شمع محفل بشریت می باشد . یعنی شهید مانند یک شمعی است که محفل و مجلس عده ای را روشن و منور می کند و شهدا می سوزند و با سوختن خود جامعه را روشن می کند و از تاریکی نجات می دهد و اما شما ای همکلاسیها و دبیران محترم مواظب رفتار و کردار خود باشید مبادا کاری کنید که در برابر شهدا مسئول باشید مبادا کاری کنید که در برابر مولای خود امام زمان جوابگو باشید و امیدوارم که هر کدام از شما توانایی داشته باشید اسلحه مرا برداشته و راهم را ادامه دهید وهر کدام توانایی جنگیدن ندارید و باقلم و کاغذ و زبان و با مال خود سرمایه گذاری کنید انشاء الله . و اما شما ای پدر و مادر عزیزم که مرا با هزاران خون دل بزرگ کردید امیدوارم هدیه ای که تقدیم خداوند کردید قبول باشد و مورد رضایت خداوند قرار بگیرد و امیدوارم که با اعمال و رفتار خود سر مشق باشید برای جامعه انشاء الله وصیت خصوصی پدر و مادر عزیزم من از شما تقاضا می کنم که ۶۰ روز برای من نماز بخوانید و روزه هایم را بگیرید و در پایان از تمامی شما طلب بخشش می کنم و درپایان از شما خداحافظی می کنم
والسلام
جنگ جنگ تا پیروزی خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار