شهید محمدعلی شاکر اردکانی

زندگی نامه شهید محمد علی‌ شاکر اردکانی

نام محمّدعلی ، ترکیب زیبا و دلنشینی است که زینت بخش وجودی گردید که در ۲۰ تیرماه ۱۳۴۳ هجری شمسی در خانوادۀ مذهبی حسین شاکر دراردکان دیده به جهان گشود.اگر چه قبل از او اولاد زیادی نصیب خانواده شده بود؛ امّا این نوزاد که هفتمین فرزند بود٬ جاذبۀ دیگری داشت و مورد توجّه و احترام خواهران ، برادران و والدین بود. گویی به آنها الهام شده بود که این مولود مبارک زینت بخش تاریخ خونبار اسلام و عالم تشیّع خواهد شد. به همین سبب همگان در تربیت او سعی وافر می نمودند . وی طبیعتی آرام داشت و متخلّق به صفات نیکوی اخلاقی بود. به انجام فرائض دینی مقیّد بود و همواره به یاد خدا بود و دیگران را نیز به آن توصیّه می نمود. اهل ریا و تظاهر نبود و راضی نبود از کارهای خیرش دیگران باخبر شوند.تحصیل در دورۀ ابتدایی وراهنمایی رابا موفّقیّت در مدارس اردکان گذراند. در کنار تحصیل دراوقات بیکاری و تعطیلات تابستان در گرمای طاقت فرسای کویری کار می کرد تا در تأمین قسمتی از هزینه های تحصیلی ،کمک کار پدر باشد. به علّت علاقه به امور فنّی پس از اتمام دوره ابتدایی و راهنمایی وارد هنرستان شهید مطهری اردکان شد ودر رشتۀ ساختمان با جدیّت به تحصیل پرداخت.کلاس دوّم بودکه بااحساس نیاز جبهه های دفاع مقدّس به نیرو ،کلاس درس را رها وسنگرنشینی باقدسیان راانتخاب کرد. آموزش نظامی دید وراهی جبهه های نور شد . به هنگام اعزام به جبهه از مرکزاستان اعزام گردید تا خدای نا کرده بدرقه کنندگان خللی در عزم و اراده و اخلاص او به وجود نیاورند.در سال ۶۰ یک نوبت به جبهه اعزام ؛ ولی لیاقت و اخلاص این جوان خود ساخته نگذاشت حضورش در جبهه ها به طول انجامد و پس از ۱ ماه و ۲۲ روز نبرد با دشمن و عشق بازی با معشوق در سنگرهای عزّت و شرف، در تاریخ ۱۳۶۰/۱۱/۶ در منطقۀ سوسنگرد و بستان در عملیّات پدافندی مورد اصابت ترکش به دست و سینه قرار گرفت و به فیض شهادت نائل گشت و چون پرنده ای مهاجر به جنان پر کشید و در جوار رحمت خداوند سبحان مأوا گزید.پیکر پاکش پس از تشییع با شکوه توسط مردم قدرشناس شهرمان در بهشت شهدای اردکان به خاک سپرده شد.

روحش شاد و راهش پر رهرو باد.

وصیت نامه شهید بزرگوار

بسم الله الرحمن الرحیم

اگر در این راهی که برگزیده ام به فیض عظیم شهادت نائل گشتم، به تمام شما به خصوص پدر و مادر وصیّت می کنم که حق بزرگی بر گردن بنده دارید. می خواهم که مرا عفو کنید و مرا به بزرگی خودتان ببخشید.

خواب مادر شهید در شب شهادت فرزندش :

همان شبی که محمّد علی شهید شده بود، خواب می دیدم که پدر آیت الله خاتمی(ره) آمده بود و مرا دلداری می داد. می گفت : این داغ نیست. شهید که داغ نیست. صبح که شد پسرم آمد و خبر شهادت محمّد علی را به من داد.